سامانه پادشاهی از نخستین روز برپایی همبودگاه (اجتماع) کشور ایران پس از دوران یخی، بگونهای نشان ایرانیان بوده که مردم این همبودگاه را با یکدیگر یکپارچه کرده است. نخستین مردمی که همبودگاه و شهریگری داشتند و با رای خود، پادشاه برگزیدند،ایرانیان بودند
پادشاه به فرنام نگهدارنده فرهنگ و پدافندگر مردم، خاک و زبان ایران ، و به فرنود(دلیل) فرادستهای (فرا حزبی) بودن ، برای گرداندن ایران آینده کارا تر است، زیرا سامانه جمهوری نه تنها از دل فرهنگ این مردم بیرون نیامده ،که منشی پادیار (ضد) منش ایرانی دارد. سامانه جمهوری یک روش کشور داری یونانی است که برای فرهنگ یونان بیگمان پسندیده بوده، با این هال برای هر کشوری ، به ویژه برای کشور ما که بافت آن با دیگر مردمان دگرگون است ، پیوندی ندارد. اگر ایرانیانی هستند که امروز به اندیشه بر پایی جمهوری در ایران هستند ، بدون دودلی برای این است که یا رگورزی به دودمان ویژهای دارند و
واکنش بچه گانه ایشان ، خرد را از میان برده است، و یا نمیدانند که فرهنگ ایران با
فرهنگ یونان همچون شب و روز است و روش اندیشه ایرانیان که شاه دوست هستند با یک سرزمین نیمه شهریگری همچون یونان یکسان و این همان نیست.چگونه میتوان به تاریخ ایران آگاهی بسنده داشت و شکوه ایران یا فرّ ایرانی را نادیده گرفت و با سامانهای
که شکوه تاریخی ایران را پایین میاورد همداستان شد و آنرا برای ایران برگزید؟
واکنش بچه گانه ایشان ، خرد را از میان برده است، و یا نمیدانند که فرهنگ ایران با
فرهنگ یونان همچون شب و روز است و روش اندیشه ایرانیان که شاه دوست هستند با یک سرزمین نیمه شهریگری همچون یونان یکسان و این همان نیست.چگونه میتوان به تاریخ ایران آگاهی بسنده داشت و شکوه ایران یا فرّ ایرانی را نادیده گرفت و با سامانهای
که شکوه تاریخی ایران را پایین میاورد همداستان شد و آنرا برای ایران برگزید؟
جمهوری خواهانی که ناآگاهانه به فرهنگ خویش پشت کرده اند و بجای پدافند از فرهنگ ایران، به فرهنگ دون بیگانه چسبییده اند ، نیندیشیدند که چرا ایران تا به امروز پا برجا مانده و چه رمزی ایران را یکپارچه نگاه داشته است؟ اگر کسی بیشتر به این مهند بیندیشد ، خواهد پذیرفت که نیرویی که همه ما ایرانیان را پس از هزاران سال و با بودن دشمنان
بسیار در درازای تاریخ یکپارچه نگاه داشته ،نماد یکپارچگی ما میباشد که همانا
پادشاه است و فرهنگ ایران. هیچ نا همسویی (فرق)میان فرهنگ ایران و پادشاهی نیست،
چون این دو باهم و برای هم ساخته شدند تا ایرانی را به بهترین آرامش و زندگی این
جهانی برساند
بسیار در درازای تاریخ یکپارچه نگاه داشته ،نماد یکپارچگی ما میباشد که همانا
پادشاه است و فرهنگ ایران. هیچ نا همسویی (فرق)میان فرهنگ ایران و پادشاهی نیست،
چون این دو باهم و برای هم ساخته شدند تا ایرانی را به بهترین آرامش و زندگی این
جهانی برساند
جمهوری اسلامی در ایران با نشان دادن چهرهای نادرست و پلید از سامانه پادشاهی میخواهد به ایرانی بگوید که شاه و پادشاهی یک نماد و سامانه پوسیده است . جوانان ایران که شکوه و پیشرفت ایران را هرگز ندیده اند و با گذشت ۳۳ سالدر سردرگمی فرهنگی زندگی میگذرانند ، نمیتوانند با دیدی باز و بدون رگورزی به آنچه که کلید پیروزی است بیندیشند و به فرهنگ خود که همه نیکیها در آن گنجانده شده دست یابند. چون از خود و فرهنگ خود دور شده اند ، بیگمان برای پیروزی میبایست به دامان دشمن و اندیشه دروندان بروند که خود از آماجهای بیگانگان و جمهوری اسلامیست
اگر ایرانی به آگاهی بسنده(کافی) برسد، در خواهد یافت که بهترین فرهنگ را داراست و بینش ایرانی تنها راه رهایی از دست اندیشه بیگانه پرستی و فرهنگ زداییست
در هیچ کشوری دیده نشده که با داشتن فرهنگ بهتر ، آن مردم به فرهنگی دونتر و پایینتر از دیدگاه شهریگریبگروند. پس این چه بیماریست که برخی ایرانیان دارند که با داشتن بهترین فرهنگ شهریگر جهان ، بسوی جمهوری یا کمونیسم و یا مجاهدین خلق و دیگر دشمنان یا سامانههای بیگانه میروند؟، آیااین یک تنگدستی فرهنگی نیست که از زمان آمدن بیگانگان به ایران و به لجن کشیدن فرهنگ راستین ایران آغاز شد؟
بدون دودلی باید گفت که سامانه پادشاهی با بکار گیری از فرّ ایرانی و فر کیانی برازندهترین سامانه برای ایران و ایرانیان است که میتواند راهگشا باشد و والامنشی را به این مردم گرفتار
برگرداند. سامانهای که از آن مردم باشد و پادشاه از سوی مردم برگزیده شود
برگرداند. سامانهای که از آن مردم باشد و پادشاه از سوی مردم برگزیده شود
کشورمداری ایران بدست نمایندگان مردم است و پادشاه نماد یکپارچگی همه گروهها و از آن مهندتر، پدافندگر فرهنگ شادی گستر ایران خواهند بود زبان زد (اصطلاح)" تازیان سیم را بهتر از زر میدانند " را بیگمان شنیده اید که زمانی، تازیان میاندیشیدند که سیم ارزشش
از زر بیشتر است، برای همین انبار سیم تیسفون را از سیم تهی کردند و زرهای آن در
آنجا ماند و دست نخورد. مردم از رو نا آگاهی و بدون ژرف نگری به این مهند، بیگمان
دچار گزینش نادرست شدند . اگر تازیان میدانستند که ارزش زر از سیم بیشتر است
،بدون دودلی آن را برمیگزیدند یا بهتر بگویم میدزدیدند و نه سیم را ! پس نخست
باید آگاه شد و بدون رگورزی (تعصب) ، به نمادهای ایرانی و ارزشهای فرهنگی
ایرانی نگریست تا دریافت چرا سامانه پادشاهی از دیگر روشها بهتر میتواند مارا به
خوشبختی و آزادی اندیشه برساند
بیگانگان همواره از سامانه جمهوری در ایران پشتیبانی میکنند، آیا میدانید چرا؟ چرا ایشان هیچ گاه از سامانه پادشاهی و فرهنگ ایران پشتیبانی نکرده و نمیکنند؟ آیا این برای ایرانی نباید پرسش بر انگیز باشد؟ چرا تا نام شاه و سامانه پادشاهی میاید ، نخست بیگانگان سر و سدایشان در میاید و سپس از ایرانیانی که از فرهنگ خود دور شده اند ، برای پدافند
از دیدگاههای انیرانی خود یاری گرفته تا خود ایرانی ، ایرانی را بکوبد! هر چه میکشیم از بیگانه پرستی و نا آگاهی به فرهنگ راستین ایران است. کشوری که بینشمندانی چون زرتشت پاک و کورش بزرگ یا انوشیروان و بهرام را داشته است میتواند
به خود پروانه دهد که میان خوب و بد ، بد را برگزیند؟ پس خرد و اندیشه پاک کجا
رفته است ؟ پس فرّ ایرانی کجا رفته که ایرانی را بیگانه دوست و از خود بیزار کرده
است؟ آیا کسانی که خود را فرهنگی مینامند و همزمان جمهوری خواه میشوند
نمیاندیشند که هر چه فر ایرانیست با همیاری فرّ کیانی به جایگاه والای خود رسیده
است؟
از دیدگاههای انیرانی خود یاری گرفته تا خود ایرانی ، ایرانی را بکوبد! هر چه میکشیم از بیگانه پرستی و نا آگاهی به فرهنگ راستین ایران است. کشوری که بینشمندانی چون زرتشت پاک و کورش بزرگ یا انوشیروان و بهرام را داشته است میتواند
به خود پروانه دهد که میان خوب و بد ، بد را برگزیند؟ پس خرد و اندیشه پاک کجا
رفته است ؟ پس فرّ ایرانی کجا رفته که ایرانی را بیگانه دوست و از خود بیزار کرده
است؟ آیا کسانی که خود را فرهنگی مینامند و همزمان جمهوری خواه میشوند
نمیاندیشند که هر چه فر ایرانیست با همیاری فرّ کیانی به جایگاه والای خود رسیده
است؟
بیگمان پس از تازش اسکندر و یورش مرگبار مسلمانان تازی و همزیستی میان دشمنان سوگند خورده ایران با ایرانیان شکست خورده، از برخی از خانوادههای ایرانی ، نژادی پدید آمد که نه ایرانی بودند نه تازی یا ترک یا مغول. این گونه همزیستی برای ایران بسیار زیان آور بود چراکه پیش از این یورشهای ویرانگر به کشور ایران، ایرانی هیچ گاه با دست و رای خود فرهنگ خود را ویران نمیکرد و انباز در ویرانی نمادهای میهنی خویش نمیشد.
شوربختانه پس از این یورشها بود که کژ اندیشی و دروندی به همه جای این کشور
گرفتار گسترانده شد و تخم کینه به ایرانی بودن و فرهنگ ایران نیرویی تازه گرفت و
بارور شد
شوربختانه پس از این یورشها بود که کژ اندیشی و دروندی به همه جای این کشور
گرفتار گسترانده شد و تخم کینه به ایرانی بودن و فرهنگ ایران نیرویی تازه گرفت و
بارور شد
امروز بیگانگان ایرانستیز ، ایران را ایرانستان میخواهند ، ایرانی که نه تنها پادشاهی نباشد ، که فدرال هم باشد و دموکراسی باختری کشورمداری کند، نه مردمبدی ایرانی. یک سامانه جمهوری فدرال که هر گاه بتوانند مارا و کشور مارا به بازی بگیرند. از این بیسامانی برای
بیگانگان چه میتواند بهتر باشد؟ و چه از این بهتر که ایرانی با دست خود این کار را
انجام دهد ! ببینید بیخردی مارا تا بکجا خواهد برد که بیگانگان با براه انداختن
مزدوران درونی، مارا برای بار دیگر به سوی اندیشههای اهریمنی ببرند. تا این اندازه دون شده ایم که بیگانه پرست باشیم و ایرانستیزی کنیم؟
بیگانگان چه میتواند بهتر باشد؟ و چه از این بهتر که ایرانی با دست خود این کار را
انجام دهد ! ببینید بیخردی مارا تا بکجا خواهد برد که بیگانگان با براه انداختن
مزدوران درونی، مارا برای بار دیگر به سوی اندیشههای اهریمنی ببرند. تا این اندازه دون شده ایم که بیگانه پرست باشیم و ایرانستیزی کنیم؟
اگر به تاریخ ایران بنگریم به روشنی خواهیم دید که ایرانی با داشتن پادشاه ایرانی به بهترین جایگاه رسیده است و این مهند زمانی پابرجا بود که میهن، پادشاه ایرانی و فرهیخته داشته . شوربختانه پس از یورش تازیان و "موالی" شدن ایرانیان بدست اسلام و
تازیان اسلام آور، ایران دیگر پادشاهی نشد و بجز زمان نادر شاه افشار و پهلوی،
ایرانی سلطان داشت نه شاه. میان این دو نا همسویی (فرق) بسیار است . سلطان، منش ایرانی ندارد و پاسخگوی مردم ایران نمیتواند باشد. سلطان در زبان تازی یانی زورگو، در هالی که پادشاه آرش (معنی) بزرگ نگهدارنده را بهمراه دارد و به فرهنگ خود پایبند است ، نه به فرهنگ بیگانه
تازیان اسلام آور، ایران دیگر پادشاهی نشد و بجز زمان نادر شاه افشار و پهلوی،
ایرانی سلطان داشت نه شاه. میان این دو نا همسویی (فرق) بسیار است . سلطان، منش ایرانی ندارد و پاسخگوی مردم ایران نمیتواند باشد. سلطان در زبان تازی یانی زورگو، در هالی که پادشاه آرش (معنی) بزرگ نگهدارنده را بهمراه دارد و به فرهنگ خود پایبند است ، نه به فرهنگ بیگانه
برای نمونه میتوان از سامانه سلطنت قاجاری و پادشاهی پهلوی نام برد و دید که چه نا همسویی میان این دو دودمان بود. یکی با دیدگاه ترکی ،اسلامی و بیگانه (سلطنت) ، و دیگری که ایرانپرست بود و به ایران میاندیشید و با بودن دشمنان هزار چهره، با زور مردم و پشتکار خود و میهنپرستان این خاک ، ایران را به آرامش و آسایش و همچنین والامنشی رسانید. کسانی که با کوتاه اندیشی و رگورزی بیهوده نمیتوانند نام پهلوی را به زبان بیاورند ، دست کم به زندگی نادر شاه افشار بنگرند که ایران را از دست بیگانگان رهایی داد و مرزهای ایران را از دشمن تهی کرد.بنگرید به سخنان کورش بزرگ و انوشیروان . مگر ایشان پادشاه نبودند و سامانه پادشاهی در آن زمان نبود که بیش از چند سد سال پیش ایران را ابر نیرو کرده بودند و بیگانگان آرزو داشتند گذرنامه ایرانی میداشتند و در ایران بکار گماشته میشدند؟! این بود شکوه یا فرّ ایرانی. تاریخ ایران با نام پادشاه آغاز شده و در فرهنگ ایران نام پادشاه ریشه دوانده که هیچ مزدوری نمیتواند آن را بکوبد و از ریشه بکند. چنین کاری برازنده هیچ ایرانی فرهیختهای نیست
ایرانی رامیتوان با دور کردن از فرهنگ ،نمادهای میهنی همچون پادشاه، خاک ایران، زبان و ادب ایران، و باورهای درونی و از دل برخواسته خویش، به سستی اندیشه کشاند ، تا جایی
که با دست خود به دنبال بیگانه پرستی و مزدوری برود باید آگاه شد و به فرهنگ خود بازگشت کرد ، وگرنه از والامنشی و سرزمین ایران چیزی نخواهد ماند. در واپسین فراز بگویم که ایرانیان میهنپرست هیچ گاه در برابر اندیشههای ویرانگر سر خم نخواهند کرد و اگر شده با پشتکاری دوچندان ، دشمن را سر جای خود خواهند نشاند. امروز زمان آگاهی است و
پشتیبانی از فر ایرانی که از فرهنگ ایران سرچشمه گرفته و همچون آب گوارایی در این
شوره زار بیفرهنگی ، ایرانی را به اندیشه وامیدارد و از گوهر فرهنگ ایران که همانا پادشاهی ایرانیست پدافند میکند
بشود که همه هم میهنان گرامی ، چه کوچک چه بزرگ به این مهند بپردازند که فردا دیر خواهد بود. اهورامزدا نگهبان ایران و فرهنگ پر شکوه ایران باد
.........
شادمان سرو آزاده ، ۱۷ ژانویه ۲۰۱۱ ترسایی
No comments:
Post a Comment