Tuesday 21 February 2012

علامت وی V



در تاریخ آمده است که در جنگی صد ساله بین بریتانیا و فرانسه در نبرد "آگن کورت" در سال 1415 فرانسوی ها هرگاه کمانداران انگلیسی را اسیر میگرفتند ابتدا دو انگشت دست آنها را میبریدند تا هرگز نتوانند کمانداری کنند. به گفته تاریخ نویسان هنگامی که نبردی آغاز میشد کمانداران انگلیسی برای اینکه به دشمنان فرانسوی خود نشان دهند که هنوز انگشتانشان سالم است و آماده نبرد هستند علاوت "وی" را نشان آنها داده تا روحیه دشمنشان را تضعیف کنند. در حین جنگ جهانی دوم خبرگزاری بی بی سی از این علامت( "وی" مخفف واژه ویکتوری –پیروزی) برای تضعیف روحیه آلمانیها بهره گرفت و در 19 ژولای 1941 وینستون چرچیل مهر تایید بر آن گذاشت و از این علامت استفاده کرد. متفقین بریتانیا به مرور این علامت را رسمی کردند که در سال 1969 شارلز دوگل نیز در یکی از سخنرانیهایش از آن بهره گرفت. نکته جالب اینجاست که پیشگو و جادوگری بریتانیایی به نام "الیستر کرولی" چندی پس از پایان جنگ جهانی دوم ادعا میکند که وی آن را طرح ریزی و اختراع کرده بوده تا با علامت "گردونه مهر" که نازیها از آن استفاده میکردند مقالبه کند. او باور داشت که علامت "گردونه مهر" نیرویی خارق العاده داشته که تنها با این علامت "وی" میتوانسته آنرا خنثی نماید. وی آنرا به دوستان خود در بی بی سی میگوید و سپس از طریق ارتباطاتی که با سازمان جاسوسی بریتانیا "ام آی فایو" داشته به بخش اطلاعات نیروی دریایی بریتانیا میرساند که پس از چندی چرچیل بهره گیری از آنرا تایید میکند

Tuesday 14 February 2012

آش سبز


Wednesday 8 February 2012

الگو برداری از گاندی


آیا الگو برداری از روش گاندی برای آزادسازی ایران مناسب است؟


هرگاه نام گاندی به میان میاید بسیاری از روشنفکران
و سیاست مداران ایرانی با ادای احترام از او یاد میکنند و برخی نیز روش مبارزات
غیر خشونت آمیز وی را الگوی مبارزه برای ایرانیان از چنگال رژیم غیرمردمی جمهوری
اسلامی میپندارند. اما پرسش اینجاست که آیا آنچه هندوستان را از چنگ استعمار
بریتانیا رهانید "تفکر مبارزات غیرخشونت آمیز" بود؟ یا اینکه "استراتژی
و روش هوشمندانه" ای بود که گاندی برای مقابله با نیروهای بریتانیایی برگزیده
بود؟ به زبان ساده تر آیا روشی که گاندی برای نجات هندوستان بکار برد برای دیگر
کشورها هم میتوان بکار گرفت یا خیر؟
پیش از آنکه گاندی به کنگره ملی هندوستان راه
یابد فرد دیگری به نام تیلاک به جای وی در کنگره حضور داشت. یک رهبر کاریزماتیک و
با استعداد. تیلاک یک تاریخشناس . ریاضیدان . خبرنگار و سیاست مداری با جذبه بود.
وی اولین کسی بود که سخن از آزادی کامل هندوستان رانده بود و سخن مشهور وی
"خودمختاری حق مادرزاد من است" در ذهن هندی ها ضبط و نقش بسته بود.
بنابراین پیش از آمدن گاندی تیلاک هدف اصلی مبارزه هندیها را ترسیم کرده بود. تنها
کاری که گاندی میتوانست در راستای آزادسازی هندوستان انجام دهد سازماندهی نیروهای
مردمی بود. امری بسیار مهم و در عین حال غیر ممکن.
برای اینکه دشواریهای پیش روی گاندی در
سازماندهی مردم هند را بسنجیم باید ابتدا وضعیت اسفبار جامعه هندوستان و خدمات
نیروهای استعمارگر بریتانیا را در اوایل قرن بیستم بررسی کنیم. بریتانیا بر تمام هندوستان
تسلط کامل و بی چون و چرا داشت. بریتانیایی ها سیستم جدید آموزشی را جایگزین
روشهای سنتی تحصیل کردند و دانشگاهای بسیاری را بنا کردند. زیربنای ساختاری کشور
هندوستان طراحی و خدمات سازه ای بسیاری از جمله راه آهن بین شهری و غیره بدست
بریتانیایی ها بنا گردید. سیستم سنتی که براساس پیشینه خانوادگی افراد کلاس بندی
میشدند از بین رفت و هندی های برای اولین بار برابری را تجربه کردند. فرهنگ و
سنتهای غیر متمدن هندی ها از جمله سنت "ساتی" که براساس آن زنان بیوه
زنده سوزانده میشدند توسط نیروهای بریتانیا غیر قانوی اعلام گردیدند. برای اولین
بار عوام هندی به تحصیل دسترسی پیدا کردند. قانون گذاری تدوین گردید و آب برای همه
یکسان توزیع شد. اگرچه بریتانیایی ها بخاطر انساندوستی این خدمات را ارئه نمیدادند.
آنها تمام منابع طبیعی و اقتصادی هندوستان را در دست داشتند و ثروت کلانی به سمت بریتانیا
راهی میشد.
برای مردم هندوستان مبارزه با نیروهای اشغالگر
بریتانیایی تصمیم ساده ای نبود. چراکه توجیهی برای مبارزه مسلحانه نمی یافتند. بریتانیایی
ها بهشان خدمت کرده بودند و قول پیشرفت های بیشتری را هم میدادند. هندی ها بر سر
دوراهی بودند. از طرفی کشورشان اشغال شده بود اما از طرف دیگر هم صلح برقرار بود و
هم بریتانیایی ها سازندگی میکردند. همین اختلاف نظر بر سر بودن یا نبودن نیروهای
خارجی باعث عدم اتحاد بین توده مردم بود.
دقیقا در همینجا بود که روش مبارزه بدون خشونت
این معضل اخلاقی را در هندوستان برطرف نمود و به ناگهان روش مبارزه آشکار و شفاف
گشت. هندی ها دیگر بر سر اینکه با بریتانیایی ها خشونت آمیز برخورد کنیم یا نه
جدال اخلاقی نداشتند. قرار شد مردم به دولت بریتانیا حمله نکندد اما نسبت به آنچه
مورد پسندشان نبود به آنها هشدار دهند.
هنگامیکه گاندی این روش را اتحاذ نمود در حقیقت
توپ را در زمین بریتانیایی ها انداخت. اینک معضل اخلاقی که پیش از این گریبانگیر
مردم هندوستان بود به کمپ بریتانیایی ها منتقل شد. سردمداران بریتانیا بر سر
دوراهی افتادند. اگر برای مقابله با معترضین از خشونت استفاده میکردند برخلاف چهره
ای بود که بریتانیایی ها دوست داشتند از خود به نمایش بگذارند. آنها دوست داشتند
که هندی ها آنها را بعنوان حاکمینی مفید و قانونمند بشناسند. سالها برای شناساندن
خود از چنین پروپاگاندایی بهره گرفته بودند. اما اگر با آرامش و نرمی برخورد
میکردند باعث میشد تا مردم بیشتری جرات کنند تا به معترضین بپیوندند. علاوه بر این
نیروهای بریتانیا
برای حفظ آبروی خود در عرصه بین الملل حاظر نبودند دست به هرکاری بزنند چراکه
مصلحت سیاسی آنها در دنیا این را حکم میکرد که به دیگر مستعمره های خود نیز
بیاندیشند. این اولین باری بود که ملتی درحال خراب کردن چهره بریتانیا در جلوی چشم
جهانیان بودند
چانه زنی ها بر سر پیدا کردن راه حلی مناسب برای
معضل هندوستان مدتها در پارلمان بریتانیا و رسانه های عمومی آن کشور مورد بحث قرار
میگرفت. بریتانیایی ها نه تنها خود را از لحاظ تسلیحاتی و تکنولوژی برتر میدانستند
بلکه باور داشتند که از دیدگاه معنوی و انسانیت نیز از هندی ها فهمیده تر هستند.
برای اولین بار معنویت و انسانیت بریتانیایی ها توسط ملتی دیگر زیر سوال میرفت.
اینگونه بود که روز بروز بر تعداد معترضان و
آزادیخواهان اضافه گشت تا اینکه مبارزات بدون خشونت برای بیرون راندن بریتانیایی
ها کافی نبود. جنبش آگوست در سال 1942 بدستور مهاتما گاندی مشت آخر را بر صورت
نیروهای بریتانیا کوبید. لازم به ذکر است که سخن تاریخی مهاتما گاندی به هندی ها در
آنروز این بود: یا اکنون کار را تمام کنید یا بمیرید. در هیاهوی جنگ جهانی دوم بود
که جنبشی با خشونت تمام علیه نیروهای بریتانیایی صورت گرفت و کار را تمام کرد.
نتیجه میگیریم که روش مبارزات بدون خشونت به این
دلیل که یک روش معنوی و انساندوستانه بود پیروز نشد . بلکه در شرایط آنزمان
هندوستان انتخاب و تصمیمی هوشمندانه بود.

اینک دو پرسش از آنهاییکه قصد الگو برداری از
گاندی را دارند و دیگر سرتان را درد نمیآورم
آیا جمهوری اسلامی همانند نیروهای بریتانیا خود
را پای بند مسایل انسانی و اخلاقی میداند؟ بریتانیایی ها برای خود در سرتاسر گیتی آبرویی
داشتند و برای آن ارزش قایل بودند .. آیا سردمداران رژیم آخوندی خود را موظف به
حفظ آبرو و حیثیت میدانند؟ خط قرمزی را رژیم آخوندی رعایت میکند؟

به امید اینکه سیاستمدارانمان دست از "ویارهای سیاسی" بردارند

//رویال

8th feb 2012
ویار= وقتی زن باردار هوس غدای خاصی میکند //با تعنه نوشته شده است

Saturday 4 February 2012

دهه فجر

Thursday 2 February 2012

شهربازی